ترلانترلان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

ترلان دختر زیبای من

لغت نامه ی 13 ماهگی ترلانی

عسل مامان 13 ماهگیت مبارک اینم شیرین زبونیهایی که تو این سن میکنی 1-بابا=بابا ، (یه عکس از بابایی روی دیوار داریم اشاره میکنی و میگی بابا از اون به بعد هر جا قاب عکس دیدی اشاره میکنی و میگی بابا حتی به تابلوی وان یکاد خونه ی مامانی) 2- ماما=مامان 3-دردر=بریم بیرون 4-بابای=بای بای 5-به به= به به، غذا 6-ایو=الو (تلفن ، کنترل تلویزیون یا هر چیز مشابه رو میگیری در گوشت و میگی ایو) 7-تی تی= هر نوع حیوان 8-نی نی= عکس خودت 9- نینی= هر چیز جذابی که توجهت رو جلب کنه 10- دی دی = شیر میخوام 11-نه(محکم و قاطع)=نه 12-در= وقتی کسی در میزنه یا زمانی که شکلات توی بسته هستش و میخوای درش بیارم 13...
24 آذر 1392

16 ماهگی ترلان جونم

عزیزم اصلا باورم نمیشه 16 ماهه شدی عشق من    لغت نامه ی ترلان در 16 ماهگی علاوه بر همه ی اون چیزای قبلی که میگفتی این کلمه هارو هم جدید یاد گرفتی... کلا هرچی رو بهت بگیم بگو میگی البته به سبک خودت 1-اباژی/ابیژی: اسباب بازی 2-ببل: خپل البته موارد استفاده از این کلمه رو نمیدونی 3-پوبا: پویا منظورت شبکه ی پویاست کنترل رو میدی به من و میگی پویا تا برات کارتون بگیرم 4-بهت میگم بگو حسین سینه میزنی ، خیلی جالبه که من شما رو فقط یه شب مسجد بردم که اونم خواب بودی نمیدونم فکر کنم سینه زدن رو از تی وی یاد گرفتی. 5-بهت میگم بگو نماز یا نیت میکنی یا سجده! 6 به...به... : این به به گفتنت خیلی معروفه تقریبا تکیه...
24 آذر 1392

ترلان در سرزمین بازیها

دختر نازم آخر این هفته با بابا جون شما رو بردیم سرزمین بازیها که یه شهربازی سرپوشیده ست اگه بدونی من و بابات چه ذوقی کرده بودیم که تو میتونستی برای اولین بار سوار اسباب بازیها بشی البته هنوز کوچولویی و خیلی از بازیها واست زوده اینم عکسای قندک مامان و بابا توی استخر توپ یه کم ترسیده بودی اما بعد که یخت آب شد خوشحال شدی و کلی توپ بازی کردی این خرسه کنار غرفه جوایزه که تو خیلی دوسش داشتی عاشق این ماشینه شده بودی 2 بار واست کارت کشیدیم بازم دوس داشتی سوار شی و همینطور خاموش توش نشسته بودی  حسابی بهت خوش گذشت و توی راه برگشت تو ماشین خوابت برد و تا صبح راحت خوابیدی. ...
12 آذر 1392

محرم امسال

عشق ناز مامانی یک سال و سه ماهت شده و من خیلی واسه وزن کمت نگرانم توی این سن باید واسه چک قد و وزن بریم بهداشت و من از ترس اینکه باز وزن اضافه نکرده باشی هی امروز و فردا میکنم ولی دیگه تصمیم گرفتم فردا ببرمت دعا میکنم حد اقل یه کم وزن گرفته باشی که مجبورمون نکن بریم آزمایش اخه من میدونم تو سالمی و وزن کمت به خاطر پر جنب و چوش بودن و بی اشتهاییته تا مادر نشی هرگز نمیتونی این نگرانی منو درک کنی دارو هم خیلی بد میخوری نمیدونم چی کار کنم محرم امسال من به خاطر اینکه گل نازم مریض نشی حرم امام رضا نرفتم اما باباجون با هیئت رفت واسه ما هم حسابی دعا کرده بود. عزیز جونم مثل هر سال روضه داشت و شما هم حسابی شیطونی کردی یاد گرفتی سینه بزنی ناز گ...
1 آذر 1392
1